نتایج جستجو برای عبارت :

غمش در نهانخانه دل نشیند.

۳۸۹- نهانخانه عشرت در نهانخانه عشرت صننمی خوش دارم   کز سرزلف و رخش نعل درآتش درام عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند     وین همه منهصب از آ» حور پریوش دارم گرتو زیندسترما بی سروسامانداری         من به آه سحرت زلف مشوش دارم ور چنین چهره گشایدخط زنگاری … نهانخانه عشرت – دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم – غزل ۳۲۶ – ۳۸۹
منبع : فالگیر
فکر می‌کنم یکی از چیزهایی ‌که می‌خواستم در وبلاگم بنویسم نشانه هایی که پیدا میکردم بود. حالا نشانه ها را می خواهم در پستو قایم کنم. در نهانخانه. اما نمیشود که فقط از حس های خالی شده ام بنویسم. ‌‌میخواهم بگویم گاهی  نشانه می‌بینم. زیاد هستن و من گاهی میبینم و گاهی در موردش حرف نمی زنم. شاید یک روزی بتوانم حق مطلب را بیان کنم. فکر کنم همین الان هم کار را خراب کردم.
غمش در نهانخانه ی دل نشیند*به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم *که از گریه ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم *چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه اش رفتم آهسته، ترسم *غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی * ز بامی که برخاست، مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی *که در این چمن پای در گل نشیند
ادامه مطلب
واقعاً این دولتی است  که به فکر محرومین است؟
 
دولتی که ساکن شمیران و نیاوران و ولنجک و لواسان است، درد مستضعفین و حاشیه نشینان را چشیده است!... لعنت خدا بر مسئولینی که مسئولیت های خود را انجام ندادند. خدا از هیچ یک از بنده ها ایمان رو قبول نمیکنه مگر اینکه اونها رو به مال و مقام و فرزند و غیره... امتحان کنه.
امتحان و آزمایش انسان‌ها از سوی خداوند متعال از سنت‌های الهی است...
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌
بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم 
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
 
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت خود خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
 
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
 
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فروریخته در آب 
ش
 متن شعر زیبای شعر کوچه از فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ما
(تصویر از: مرتضی شایان)
 
آرامگاه میرزا عدالباقی طبیب، در آرامستان تخت فولاد اصفهان واقع شده، که البته اکنون در بخش گلستان شهدای شهر اصفهان واقع شده است. خواندن چند بیتی که بر روی سنگ مزار این شاعر نوشته شده است، خالی از لطف نیست.
غمـــــــت در نهانخانه دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
 
به دنبال محمل چنان زار گریـــم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند
 
مرنجان دلم را که این مرغ وحشـی
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست برآورد
انسان همواره در
زندگی خود را میپوشاند،همواره در زیر نمودی که به چشم دیگران می آید،پنهان است. آدم
همیشه یک نقاب به صورت دارد. تنها دو جاست که غالبا نقابی که در سراسر عمر بر چهره
دارد را پی میزند : سلول زندان و بستر مرگ. در این دوجاست که فرصت عزیزی یه دست می
آید تا چهره حقیقی هر کس را خوب ببینی. به ویژه مرگ.
آدمی بوی مرگ را
که میشنود صمیمی میشود. بر بستر احتضار هر کس خودش است. وحشت مرگ چنان او را سراسیمه
میسازد که مجال تظاهری نمی یابد. حادثه چنان بزر
 
شاید اگر سال 62 کلاس اولی نحیف دبستان شهید کوهی محله شیخداد نبودم فکر میکردم محسن چاووشی و حسین صفا دیگر شورش را درآورده اند در ریش ریش کردن عواطف ما! از سر تا پایش درد می‌کرد دبستان ما؛ از آبخوری سیمانی و حیاط آسفالت خسته اش تا پیشانیش که اسم اولین شهید محله رویش حک شده بود و با همه بچگیم می‌فهمیدم چه جوان رعنایی بود؛ آخ که رفتنش چه داغی گذاشت به دل محله!
چنگالهای خونی جنگ بود و جامعه‌ای گیج و لگدخورده که حال خوشی نداشت!
همه اینها و پیشی
 
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست ب
یکی از مشهور ترین مقام های رایج تربت جام، بر پایه ی این شعر بنا گذاری شده. نوایی بر پایه شعر مشهور طبیب اصفهانی و عبدالرحمن جامی شکل گرفته که خیلی ها اونو در مدح امیر علی شیرنوایی میدونن 
امیر علی شیر نوایی """   https://fa.wikipedia.org/wiki/علی‌شیر_نوایی  ""
حتما بخونید 
نوایی
غمش در نهانخانه ی دل نشیند                 بنازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل سبک پر قدم زن                        مبادا غباری به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زارُ گریم              
پذیرش #تعددزوجات [#حکم_خدا]
#شرط_سلوک_زن از منظر #علامه_طهرانی
آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی فرزند #علامه_طهرانی در بیان خاطره ای از پدرشان میفرمایند:
روزی در محضر حضرت علامه والد بودیم شوهر یکی از مخدّرات [خانمها] به ایشان گفت:
خانمِ ما تقاضا دارد که او را [بعنوان شاگرد سلوکی] بپذیرید... 
⚠️ولی #علامه_طهرانی با تندی رد کردند و نپذیرفتند.
بعد از مدتی، آن شخص، حقیر (فرزند علامه) را جهت همین امر واسطه قرار داد و بنده پیام ایشان را به علامه والد
به قول پگاه و سایر
دوستان:

در شبکه اجتماعی  توییتر بزرگواری وجود دارد به نام "یک
مماس"

 

یک مماس چیست؟ کاربری است که حرفای دل را به لغت تبدیل میکند و
من چقد دوستش دارم یعنی می خوام بگم سخنانش گیرایی و حلاوت دیگری دارد.

یه سری از دخترا
اینطورن که پسر با احساس تو مایه های کاربر "یک مماس"
میخوان با قیافه عالی و پول زیاد و عقل کم. که بتونن سوارش بشن.


حرف هایش حرف های دل
خودمان هست. سخن دانی و سخنوری و
چیره زبانی 
این موجود دوست داشتنی خاص است.یعنی

ش
مقاله هنر انتزاعی 45 ص دانلود مقاله هنر انتزاعی 45 ص ، قابل ویرایش ، در قالب Word




دسته بندی
هنر و گرافیک

فرمت فایل
doc

حجم فایل
26 کیلو بایت

تعداد صفحات فایل
45

توضیحات :
دانلود مقاله هنر انتزاعی 45 ص ، قابل ویرایش ، در قالب Word.
 
بخشی از متن :
مقدمه:
نگارگر امروز چنانکه باید پیرو شیوه نو است و در پی سواد برداشتن از طبیعت نیست در پی آن است که احساس اصیل و نیرومندی را که در خاطرش نقش بسته آشکار کند و شکل ببخشد در این مقصود از همه نقش های عالم و از خطوط و
خواستم این‌جا در مورد شب یک، شب دوی بهمن
فرسی بنویسم. در موردِ یکی از قدرنادیده‌ترین و مهجورترین شاهکارهای ادبیات فارسی.
در مورد نویسنده‌ای که چند سالی از دهه‌ی سی زندگی‌اش را برای نوشتنِ‌ این کتاب گذاشت
که در نهایت در چهل‌سالگی‌اش منتشر،‌ و بلافاصله جمع‌آوری شد و هیچ‌گاه فرصت انتشار
نیافت. در مورد رمانی که حتا امروز هم،‌ نو و تازه و بدیع به نظر می‌رسد و باورش کمی
سخت است که نویسنده‌ای حدود پنجاه سالِ‌ پیش این کلمات،‌ این جملات،‌

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روح سرگردان